در این مقاله در رابطه با ایجاد مدل مالی کارآمد برای کسب و کارها با موارد زیر آشنا می‌شوید:

  • چرا مدل مالی استارتاپ‌ها بسیار مهم است؟
  • انواع ساختارهای کارآمد برای ایجاد مدل مالی استارتاپ‌ها
  • چگونگی ایجاد مدل مالی برای استارتاپ‌ها
  • بهترین منابع برای ایجاد مدل مالی استارتاپ‌ها
  • اشتباهات رایج در مدل‌سازی مالی
  • به کارگیری مدل مالی در عمل

مقدمه‌ای بر مدل مالی

مقدمه ای بر مدل مالی کسب و کار

اگر بنیان‌گذار توییتر، بلاگر و مدیوم نیستید یا وقت آزادتان را صرف پرتاب موشک نمی‌کنید، افراد فکر می‌‌کنند ارزش کسب‌وکارتان به آنچه پیش‌بینی کرده‌اید، نخواهد رسید.

قبلا اهمیت داستان‌سرایی برای شرکت را بیان شده است. مهم نیست که با چه کسی صحبت می‌کنید (با اعضای تیم، سرمایه‌گذارها، سرمایه‌گذارهای احتمالی و …) در همه موارد داستان‌سرایی اهمیت دارد و باید از آن استفاده کنید. داستان‌سرایی می‌تواند شرایط و رسانه‌ها را به آسانی تغییر دهد. مدل مالی یکی از رسانه‌هایی است که از طریق آن می‌توانید داستان شرکت‌تان را بیان کنید. برخی معتقدند اگر شرکت سابقه عملیاتی نداشته باشد، نمی‌تواند سرمایه‌گذارها را متقاعد کند و فرآیند جذب سرمایه‌اش با مشکل مواجه می‌شود یا نمی‌تواند تصمیم‌های هوشمندانه‌ای بگیرد و مسیر کسب‌وکارش را مشخص کند. این افراد باید بدانند با استفاده از داستان‌سرایی برای شرکت می‌توان به تمام این اهداف رسید.

برای اینکه بهتر متوجه شویم چه چیزی باعث ایجاد مدل مالی مفید و جذاب می‌شود با شرکت‌هایی که از سرمایه گذاری خطرپذیر استفاده می‌کنند، گفت‌وگو شده و از تجربه‌های‌شان بهره‌مند شده‌ایم. این یافته‌ها را در ادامه بیان کرده‌ایم.

چرا مدل مالی استارتاپ‌ها بسیار مهم است؟

هنگامی که وارن بافت می‌خواهد سهام شرکتی را بخرد، کیفیت کلی آن کسب‌وکار را بررسی می‌کند، گویی می‌خواهد کل شرکت را بخرد. یعنی صرفا بر اساس جهت احتمالی حرکت سهام تصمیم‌گیری نمی‌کند.

هنگام ایجاد مدل مالی نیز باید چنین منطقی حکم‌فرما باشد. قبل از اینکه کسب‌وکار را به بخش‌های مختلفی تقسیم کنید و از خود بپرسید هر بخش به کدام سمت می‌رود، ابتدا به صورت کلی به شرکت نگاه کنید. تلاش کنید بفهمید که شما به عنوان یک سازمان به دنبال به دست آوردن چه چیزی هستید و هدف استفاده از مدل و پیش‌بینی‌های مالی (که در حال ایجادش هستید) چیست.

طی X ماه بعدی چه کارهایی باید انجام دهیم تا …

… بتوانیم در موقعیتی قرار بگیریم که با موفقیت مرحله اول جذب سرمایه را طی کنیم؟

… بتوانیم با شرکت بزرگی همکاری کنیم و این همکاری بر میزان سودمان اثر بگذارد؟

… بتوانیم سودآوری داشته باشیم و خودمان نحوه جذب سرمایه برای رشد آینده‌مان را انتخاب کنیم (مشتری‌ها در برابر سرمایه‌گذاری)؟

… محصول یا تصمیم توزیع (که میزان قابل توجهی از سرمایه را در معرض ریسک قرار می‌دهد) نتیجه بخش باشد؟

هدف مدل مالی این نیست که دقیقا تمام مسائل را پیش‌بینی کند. مهم این است که از طریق این مدل نشان‌ دهید به عنوان موسس یا تیم اجرایی می‌توانید به طور مستقیم به مواردی رسیدگی کنید که بر موفقیت یا شکست کسب‌وکارتان اثر می‌گذارد، همچنین نشان دهید برنامه‌ای منسجم برای عملکرد موفقیت‌آمیز دارید.

درآمد در مقابل پیش بینی درآمد

مارک ساستر یکی از اعضای شرکت آپ‌فرانت ونچرز نیز به طور مشابه می‌گوید:

«اگر با گذشت زمان متوجه شدید که پیش‌بینی‌های‌تان اشتباه هستند، اصلا ناراحت نشوید. من به نظرات شما درباره اتفاق‌هایی که رخ می‌دهد، اهمیت می‌دهم و آنچه برایم مهم است، ایده‌هایی است که برای حل مشکلات ارائه می‌دهید. من به این توجه می‌کنم که چه قدر به سهم بازار، رقبا و نرخ افزایش مشتری‌های‌تان و … اهمیت می‌دهید.»

با توجه به آنچه گفته شد، مدل‌ها و پیش‌بینی‌های مالی می‌توانند شکل‌ و اندازه‌های مختلفی داشته باشند.

انواع ساختارهای کارآمد برای ایجاد مدل مالی استارتاپ‌ها

پیش‌بینی‌های مالی برای هر کسب‌وکاری ضروری هستند (حتی اگر نتوانند اکنون درآمدی ایجاد کنند). برای ایجاد مدل مالی از رویکردهای مختلفی می‌توان استفاده کرد اما به طور کلی آن‌ها به دو رویکرد «بالا به پایین» و «پایین به بالا» تقسیم می‌شوند. تحلیل‌گرهای مالی اغلب از رویکرد‌ بالا به پایین برای چک کردن نتایج حاصل از رویکرد پایین به بالا استفاده می‌کنند.

در میان شرکت‌های فناوری (مخصوصا شرکت‌هایی که در یک منطقه جغرافیایی خاص مستقر هستند)  همین‌که صحبت از مدل‌های مالی می‌شود، افراد تعدادی حسابدار کت و شلوار پوش را در ذهن خود مجسم می‌کنند که پشت میزشان نشسته‌اند و دارند محاسبات انجام می‌دهند.

زمانی که تمایلات و احساسات افراد در بازارهایی که در مرحله اولیه‌شان هستند، تغییر می‌کند، طرز تفکری که درباره مدل مالی در قسمت قبل بیان شد ممکن است به وقوع بپیوندد. مدل مالی که ساختار خوبی داشته باشد، رویکرد حرفه‌ای به شما نشان می‌دهد تا با استفاده از آن کسب‌وکارتان را اداره کنید. همچنین نشان می‌دهد «شما در حال استفاده از سرمایه دیگران هستید، پس این واقعیت را باید جدی بگیرید.»

مدل مالی مناسب از دو جزء تشکیل می‌شود:

  1. پیش‌بینی‌های مناسب درباره آینده کسب‌وکار.
  2. صفحه گسترده‌ای که به درستی ساختاربندی شده باشد و قابل درک و پویا نیز باشد.
رویکرد پایین به بالا برای پیش‌بینی موارد مالی استارتاپ‌ها

 

رویکرد پایین به بالا برای پیش‌بینی موارد مالی استارتاپ‌ها

مدل مالی پایین به بالا (در این مدل ابتدا 5 تا 15 فرضیه درباره کسب‌وکار ارائه می‌دهید) برای شرکتی مفید است که جهت مشخصی برای تولید محصول و استراتژی توزیع (سرمایه‌گذاری روی تبلیغات پولی) دارد یا شراکت خاصی دارد که می‌تواند به طور بالقوه تاثیر مهمی روی کسب‌وکارش بگذارد.

رویکرد بالا به پایین برای پیش‌بینی موارد مالی استارتاپ‌ها

مدل مالی بالا به پایین برای شرکتی مناسب است که می‌داند مثلا پانزده ماه دیگر، در مرحله اول سرمایه‌گذاری به X میلیون دلار سرمایه نیاز دارد. شرکتی که می‌خواهد از این مدل مالی استفاده کند، زمان می‌گذارد و داده‌هایی درباره نوع درآمد، حاشیه سود و آمار رشدش به دست می‌آورد تا با استفاده از این داده‌ها سرمایه‌اش را افزایش دهد.

شاید در این مثال، شرکت به 5/1 میلیون دلار درآمد مکرر ماهیانه و حداقل صد درصد رشد سالیانه نیاز دارد. با در نظر گرفتن این موارد، می‌توانید به عقب برگردید و تشخیص دهید به چه مبلغی برای رشد نیاز دارید و کدام کانال توزیع می‌تواند بهترین پل را برای شما ایجاد کند تا از جایی که اکنون هستید به جایی که هدف‌تان است، بروید.‌

چگونه برای استارتاپ‌مان مدل مالی ایجاد کنیم؟

رویکرد پایین به بالا برای پیش‌بینی موارد مالی استارتاپ

رویکرد پایین به بالا از پارامترهای خاصی استفاده می‌کند تا بتواند عملکرد کسب‌وکار را به طور کلی پیش‌بینی کند. در این روش ابتدا باید تعداد افرادی که انتظار دارید هر روز از محصول‌تان دیدن کنند را مشخص کنید. سپس تخمین بزنید چند درصد از آن‌ها محصول‌تان را خریداری خواهند کرد. در گام بعدی باید میانگین ارزش خرید هر یک از آن‌ها را برآورد کنید تا از این طریق میزان فروش سالانه‌تان را تخمین بزنید. پیش‌بینی‌های پایین به بالا بر اساس مجموعه‌ای از مفروضات فردی انجام می‌شوند و این امکان را به شما می‌دهند تا نسبتا به راحتی تاثیر تغییر پارامتر خاصی را تعیین کنید.

ممکن است از رویکرد پایین به بالا برای انتخاب مکانی برای کسب‌وکار جدیدتان استفاده کنید. با مشاهده مستقیم می‌توانید برآورد صحیحی از تعداد افرادی داشته باشید که روزانه از محصول‌تان دیدن می‌کنند. همچنین می‌توانید فروشگاه‌ها و مغازه‌هایی که محصولی مشابه محصول‌تان دارند را مشاهده کنید و درصد افرادی که ممکن است وارد مغازه‌تان شوند را تخمین بزنید. قیمت‌هایی که رقبای‌تان برای محصولات‌شان تعیین می‌‌کنند، به شما ایده می‌دهد تا قیمت محصول‌تان را مشخص کنید.

پیش‌بینی

برخی از سرمایه‌گذارها رویکرد پیش‌بینی پایین به بالا را ترجیح می‌دهند زیرا رویکرد بالا به پایین متکی بر داده‌هایی است که شرکت‌های خصوصی آن‌ها را گزارش می‌کنند و اغلب می‌توانند گمراه‌کننده یا نادرست باشند یا حتی به اشتباه تفسیر شوند اما رویکرد پایین به بالا از دانش و داده‌های دست اول شرکت خودتان استفاده می‌کند و ریسک اینکه داده‌ها اشتباه باشند یا مربوط به موضوع مورد نظرمان نباشند را کاهش می‌دهد.»

صفحه‌گسترده

برای مثال فرض کنید به طور میانگین، روزانه ده هزار نفر از مکان خاصی عبور می‌کنند. حدود یک درصد از این افراد وارد مغازه‌ای می‌شوند و خرید می‌کنند. به طور متوسط، ارزش هر فروشی که انجام می‌شود، پنج دلار است. پس درآمد فروش سالانه در این مثال 10000× 0.01× 5× 365 برابر با 182500 دلار است. سپس می‌توانید با در نظر گرفتن فاکتورهای دیگری مانند تغییرات قیمت، بسته شدن مغازه در آخر هفته‌ها و نوسانات فصلی، عددی که به دست آورده‌اید را اصلاح کنید.

قالب

در نهایت سرمایه‌گذارها به کل بازار در دسترس (TAM) نگاه می‌کنند و تشخیص می‌دهند کسب‌وکارتان تا چه اندازه می‌تواند رشد کند. پس مدل‌سازی صحیح بازار ضروری است تا بتوانید اثبات کنید کسب‌وکارتان به سرمایه‌گذار نیاز دارد.

اگر می‌خواهید بازار هدف‌تان را به صورت تصویری ترسیم کنید، می‌توانید از قالب‌های  TAM استفاده کنید! این قالب‌ها هر آنچه را که برای مدل‌سازی بازار هدف‌تان نیاز دارید، در اختیارتان قرار می‌دهد.

رویکرد بالا به پایین برای پیش‌بینی موارد مالی استارتاپ

رویکرد بالا به پایین برای برآورد عملکرد مالی آینده از پارامترهای کلی استفاده می‌کند تا موارد خاصی را پیش‌بینی کند. اغلب از رویکرد بالا به پایین برای تعیین سهم بازار استفاده خواهید کرد. سهم بازار، بخشی از بازار است که می‌خواهید با استفاده از کسب‌وکار جدیدتان در اختیار بگیرید. می‌توانید اجرای این رویکرد را با ارزش بازار محصول‌تان شروع کنید و در ادامه آن را به مکان خاصی محدود کنید. سپس فرض ‌کنید کسب‌وکارتان بخش خاصی از آن بازار را به دست خواهد آورد و از این تخمین استفاده ‌کنید و میزان فروش‌تان را پیش‌بینی ‌کنید.

استفاده از رویکرد بالا به پایین آسان‌تر از به کارگیری رویکرد پایین به بالا است زیرا برای انجام این رویکرد تنها پارامترهایی که نیاز دارید، ارزش کل بازار منطقه‌تان و سهم بازاری است که می‌خواهید آن را به دست آورید. رویکرد بالا به پایین بیشتر برای این مفید است که پیش‌بینی‌های حاصل از رویکرد پایین به بالا را بررسی کند و ببیند آیا منطقی هستند یا خیر. با این حال، برای انجام پیش‌بینی‌های دقیق توصیه نمی‌شود از رویکرد بالا به پایین استفاده کنید.

پیش‌بینی‌

هنگام ارائه‌ به سرمایه‌گذار، وقتی صاحبان شرکت از رویکرد بالا به پایین استفاده می‌کنند، سرمایه‌گذار خسته می‌شود. با این حال، این بدان معنی نیست که رویکرد بالا به پایین هیچ ارزشی ندارد. زمانی که می‌خواهید کار جدیدی انجام دهید و هنوز اطلاعات مناسبی درباره آن ندارید، بهترین گزینه استفاده از رویکرد بالا به پایین است. برای مثال، اگر شرکت‌تان قبل از مرحله هسته است و درآمد بسیار کمی دارد یا اصلا هیچ درآمدی ندارد، بهتر است با استفاده از داده‌های کلی بازار و داده‌های خارجی، پیش‌بینی‌های‌تان را با استفاده از رویکرد بالا به پایین به اشتراک بگذارید.

صفحه‌گسترده

برای مثال، برنامه‌ریزی می‌کنید در منطقه‌ای، کسب‌وکار جدیدی راه‌اندازی کنید. ارزش فروش سالانه کل محصول‌تان در آن منطقه دو میلیارد دلار خواهد شد. باور دارید کسب‌وکارتان 0.01 درصد از آن بازار را در اختیار خواهد گرفت. با این شرایط، ارزش فروش سالانه‌تان 200 هزار دلار خواهد شد. توجه داشته باشید که پیش‌بینی‌های مالی‌ کاملا وابسته به درستی تخمین‌های‌تان درباره ارزش بازار محصول و سهم بازار است. علاوه بر این، رویکرد بالا به پایین سوالاتی از نوع «چه می‌شود اگر» را از شما نمی‌پرسد.

قالب

در نهایت، سرمایه‌گذارها به TAM به عنوان تصویری نگاه می‌کنند که نشان می‌دهد کسب‌وکارتان تا چه اندازه می‌تواند رشد کند. برای اینکه ثابت کنید کسب‌وکارتان به حمایت سرمایه‌گذار نیاز دارد، باید بازار را به طور صحیح مدل‌سازی کنید.

اگر می‌خواهید بازار هدف‌تان را به صورت تصویری ترسیم کنید، می‌توانید از قالب‌های  TAM استفاده کنید! این قالب‌ها هر آنچه را که برای مدل‌سازی بازار هدف‌تان نیاز دارید، در اختیارتان قرار می‌دهد.

بهترین منابع برای مدل مالی استارتاپ‌ها
بهترین منابع برای مدل مالی استارتاپ‌ها

بهتر است برای ایجاد مدل مالی‌تان به همان صفحه گسترده اکتفا کنید مگر آنکه تجربه زیادی در حساب و کتاب داشته باشید.

بیش از 1500 نفر در سراسر جهان از مدل مالی استاندارد استارتاپ‌ها استفاده کرده‌اند. تیلور دیویدسون در وب‌سایت فور سایت (Foresight.is) این مدل مالی استاندراد را تهیه کرده است. او با بررسی عملیات و کارهایی که فردی برای جذب سرمایه از سرمایه‌گذارهای خطرپذیر انجام می‌دهد، این مدل را ایجاد کرده است.

اگر چه پیشنهاد نمی‌شود که ساخت مدل مالی را از اولین مرحله‌اش شروع کنید اما برای‌تان مفید است که بدانید چگونه می‌توان یک مدل مالی حرفه‌ای ایجاد کرد. در این قسمت منابعی وجود دارد که دیویدسون آن‌ها را پیشنهاد کرده است و می‌توانید از آن‌ها برای ایجاد مدل مالی استفاده کنید:

سرانجام اگر به دنبال مدلی هستید که پیچیدگی کمتری داشته باشد یا هدفی دارید که متناسب با مدل مالی خاصی است (جذب کاربر، رشد درآمد یا عملیات خاص) می‌توانید از لیست منابعی که دیویدسون آن‌ها را پیشنهاد کرده است، استفاده کنید:

اشتباه‌های رایج در مدل‌سازی مالی

اگر نتوانید به خوبی درباره پیش‌بینی‌ها فکر کنید، اگر کیفیت پیش‌بینی‌های‌تان پایین باشند و نتوانید صفحه‌گسترده مناسبی بسازید، به سرعت مدل‌تان غیر قابل استفاده می‌شود و تاثیر منفی بر شما (به عنوان موسس کسب‌وکار) و شرکت‌تان خواهد گذاشت.

اشتباه‌های رایج در مدل‌سازی مالی

پیش‌بینی

  • باور اشتباه درباره اینکه مقیاس‌پذیری باعث ایجاد درآمد می‌شود. برای مدت‌ها شبکه‌های اجتماعی و اپلیکیشن‌های مصرف‌کننده می‌خواستند از طریق تبلیغات، مخاطبان زیادی به دست آورند و درآمدزایی کنند. به همین خاطر این کارشان مورد انتقاد قرار می‌گرفت. بسیاری از شرکت‌هایی که از همان ابتدا برای خود مدل درآمدی ایجاد می‌کردند (مانند مدل‌های SaaS یا مدل‌های بازاری) هنوز هم به اشتباه فرض می‌کنند برای اینکه درآمد پایداری داشته باشند باید تعداد مشخصی کاربر به دست آورند.
  • تمرکز بیش از حد بر برآوردهای نقطه‌ای نه برآوردهای دامنه‌ای. همان‌طور که تیلور دیویدسون در پستی در وبلاگش توضیح داده است، «به جای اینکه روی این تمرکز کنید که نرخ تبدیل‌تان دو درصد است یا پنج درصد، بر دامنه احتمالی یا نرخ تبدیل تمرکز کنید و نتایج را بر اساس دامنه تخمین‌ها ارزیابی کنید نه بر اساس برآورد نقطه‌ای دو درصد یا پنج درصد.»
  • دست کم گرفتن هزینه‌های جذب مشتری (CAC).
  • انجام ندادن تکالیف‌تان. اطلاعات بسیار زیادی به صورت رایگان در دسترس است که به شما کمک می‌کند عملکردتان را بسنجید و میزان رشدتان را ارزیابی کنید. برای انجام این کار، در بخش‌های قبل استفاده از پرسش‌نامه پسیفیک کرست را پیشنهاد کردیم. سایر منابع برای انجام این کار، اینجل‌لیست، مترمارک و وبلاگ‌های شرکت‌هایی است که شامل اقدامات شفافیت بنیادی می‌شوند.

صفحه‌گسترده

  • صرف زمان بیش از حد در نقاط داده‌ای غیرمادی. در این بخش، قانون پارتو به کار گرفته می‌شود، همان‌طور که در بسیاری از استارتاپ‌های دیگر نیز استفاده می‌شود. اگر چه این‌گونه به نظر می‌رسد که صرف وقت برای بهینه‌سازی تمام اجزای مدل‌تان منجر به کسب بهترین نتیجه می‌شود اما عمیق شدن در پنج تا پانزده مورد از فرضیات‌، نتایج بهتری به همراه خواهد داشت.
  • ناتوانی در طراحی مدلی که قابل استفاده باشد. برای اینکه تاثیرگذاری مدل‌تان را افزایش دهید، باید به این توجه کنید که خروجی مدل چه قدر برای مخاطب قابل استفاده خواهد بود. یعنی اگر مدل‌تان توضیحات واضح و ساختار ساده داشته باشد و افراد از دستورالعمل‌های آن‌ پیروی کنند، مدل قابل استفاده‌ای خواهید داشت. دیوید تتن از شرکت کپیتال ونچر اف‌اف پست فوق‌العاده‌ای درباره نحوه استانداردسازی صفحه‌گسترده‌های استارتاپ دارد.
  • غفلت از انجام تحلیل حساسیت. این قضیه به این مربوط به می‌شود که طیف وسیعی از برآوردها، خروجی مدل‌تان را چگونه ارزیابی می‌کنند. همچنین باید در نظر داشته باشید که مدل‌تان منعطف و قابل تغییر باشد. این بدان معناست که فرضیات‌تان نباید به سختی کدگذاری شده باشند. به جای آن، همان‌طور که تیلور پیشنهاد می‌دهد، «فرضیات‌تان را به گونه‌ای ایجاد کنید که بتوانید سریعا آن‌ها را تغییر دهید. همچنین در این شرایط تمام فرمول‌ها و خروجی‌ها نیز باید به طور اتوماتیک دوباره محاسبه شوند.»
  • نمایش صورت‌های مالی و نادیده گرفتن معیارهای کلیدی. صورت‌های مالی تا حد زیادی سلامت کلی یک کسب‌وکار را نشان می‌دهند. متاسفانه بسیاری از مدل‌ها محدود به صورت‌های مالی می‌شوند. سرمایه‌گذارها می‌خواهند با دید ترکیبی منابع مالی را بررسی کنند تا ارزیابی کسب‌وکار برای‌شان آسان‌تر شود. برای مثال، مدل مالی مناسب، صرفا رشد درآمد پیش‌بینی‌شده را نشان نمی‌دهد بلکه نشان می‌دهد چگونه رشد (و ریزش) مشتری و اندازه قرارداد بر هم اثر می‌گذارند تا اهداف کسب‌وکار محقق شوند.

به کارگیری مدل مالی

مارک سوستر توصیه‌های خوبی انجام داده تا بتوانید از مدل مالی که ایجاد کرده‌اید استفاده کنید و به رشد کسب‌وکارتان کمک کنید:

«مدل مالی زبان بین‌المللی سرمایه‌گذارها است اما این مدل نقشه و زبان بین‌المللی بحث‌های مدیریتی‌تان نیز هست.»

زمانی که می‌خواهید درباره موارد مهم کسب‌وکارتان با ذی‌نفعان بحث کنید، مدل‌های مالی نقش مهمی در گفت‌وگوهای‌تان ایفا می‌کنند. مدل مالی جامع، بخش‌های مختلفی دارد که مربوط به قسمت‌های مختلف کسب‌وکارتان است.

اثر متقابل بین رشد درآمد، نرخ سوخت فعلی‌تان و میزان پولی که در بانک دارید، همگی برای تهیه برنامه استخدام مفید خواهند بود. فرضیات‌تان درباره درآمد می‌تواند از سایر فرضیه‌های‌تان جدا شود و هنگامی که می‌‌خواهید استراتژی توزیع را تغییر دهید از فرضیه‌های مرتبط با درآمد استفاده کنید. همان‌طور که در قسمت‌های بالا گفته شد، پیش‌بینی‌های مربوط به معیارهای کلیدی عملکرد، بخش مهمی از فرآیند جذب سرمایه موفقیت‌آمیز هستند.

در برخی موارد در داخل شرکت (مثلا با مدیرها) یا خارج از شرکت (با سرمایه‌گذارها) گفت‌وگوهای سطح بالایی انجام می‌دهید، به همین خاطر باید مدل‌تان کاملا دقیق باشد. اگر وقت صرف کرده‌اید و با دقت فرضیات‌تان را درباره آینده کسب‌وکار آماده کرده‌اید پس گفت‌وگو‌های‌تان نتیجه‌بخش خواهند شد و در رقابت برای جذب سرمایه و استعدادهای برتر، مزیت زیادی خواهید داشت.