استارتاپ یا شرکت کوچک ؟ مسئله این است

یکی از موضوعاتی که اساساً در اکوسیستم کارآفرینی ایران کماکان محل اختلاف است خود کلمهی استارتاپ و تعبیر درست آن است.
ادبیات غربی چند نکتهی مهم را در این مورد گوشزد میکند.
مثال معروف این رویداد, تاکسیهای اینترنتی آنلاین همچون اوبر و یا اسنپ میباشد که راهوروش ما را در طی مسیر با ماشینهای دربستی از اساس تغییر دادند.
از ویژگی های ذاتی یک استارتاپ ابهام در مواجهه با مشتری است. استارتاپ ها به واسطه ی نوآوری در هر کدام از بخشهای بیزینس مدلشان با رفتاری تجربه نشده از مشتریها سروکار دارند که به توصیهی استیوبلنک برای شفافسازی این ارتباط و یا بهبود محصول میبایست دورهای تحت عنوان توسعهی مشتری که در حقیقت همان ارتباط تنگاتنگ با مشتری در مراحل مختلف توسعهی محصول میباشد لحاظ گردد. رفتاری که بیشتر با پارادایم لین استارتاپ و به واسطهی اریکریس متداول و معروف شد؛ طبعا این ابهام جدی موجب ریسک قابل اعتنا در استارتاپها می شود, نکتهای که تفاوت قابل توجهی را میان استارتاپ و شرکتهای متداول ایجاد مینماید.
مقیاسپذیری نیز جزئی از ذات برخی از کسبوکارهای غربی و یا داخلی میباشد. ویژگی مقیاسپذیری در سالهای اخیر با تعابیر مختلفی تبیین شده ولی شاید به اقتضای این مطلب کم حجم به توان آن را در بیانی خلاصه این گونه شرح داد که مقیاسپذیری گونهای از رشد است که در آن تناسب بین سودآوری ناشی از افزایش مشتریها با هزینههای کسبوکار بر هم خورده و با هزینهای اندک, کسبوکار با مشتریان جدیدی مرتبط شده و مقیاس خود را تغییر میدهد.
نظرات کاربران